به خدا نمیری از یاد

بـــــــــــرای تو مینویسم آهستــه بخوان

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ بـــــــــــرای تو مینویسم آهستــه بخوان خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 غروبا ميون هفته بر سر قبر يه عاشق 

يه جوون مياد ميزاره گلاي سرخ شقايق 
بي صدا ميشکنه بغضش رو ي سنگ قبر دلدار 
اشک ميريزه از دو چشمش مث بارون وقت ديدار 
زير لب با گريه ميگه:مهربونم بي وفايي 
رفتي و نيستي بدوني چه جگر سوزه جدايي 
آخه من تو رو ميخواستم اون نجيب و خوب و پاکو 
اون صداي مهربونو ،نه سکوت سرد خاکو 
تويي که نگه پاکت مرهم زخم دلم بود 
ديدنت حتي يه لحظه راه حل مشکلم بود 
تو که ريشه کردي با من توي خاک بي قراري 
تو که گفتي با جدايي هيچ ميونه اي نداري 
پس چرا تنها گذاشتي توي اين فصل سياهي 
تو عزيز تريني اما يه رفيق نيمه راهي 
داغ رفتنت عزيزم خط کشيد رو بودن من 
رفتي و ديگه چه فايده ناله و ضجه و شيون 
تو سفر کردي به خورشيد، رفتي اونور دقايق 
منو جا گذاشتي اينجا با دلي خسته و عاشق 
نميخوام بي تو بمونم ،بي تو زندگي حرومه 
تو که پيش من نباشي،همه چي برام تمومه 
عاشق خسته و تنها، سر گذاشت رو خاک نمناک 
گفت جگر گوشه ي عشق و دادمش دست تو اي خاک 
نزاري تنها بمونه،همدم چشم سياش باش 
شونه کن موهاشو آروم شبا قصه گو براش باش 
و غروب با اون غرورش نتونست دووم بياره 
پاکشيد از آسمونو،جاشو داد به يه ستاره 
اون جوون داغ ديده با دلي شکسته از غم 
بوسه زد رو خاک يار و دور شد آهسته و کم کم 
ولي چند قدم که دور شد دوباره گريه رو سر داد 
روشو بر گردوند و داد زد:به خدا نميري از ياد 
 


[ پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, ] [ 23:37 ] [ Amir ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه